×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

عشق

هيچ گاه چشمهايی را که عاشقانه میپرستم نديدم اما ميدانم چشمهايش به مهربانی دريا و به وسعت دشت شقايق است و اين برای من کافی است که بدانم عمق چشمانش به ژرفای اقيانوس است و مثل دشت آرام است. من رنگ چشمانش را برای چه ميخواهم بدانم وقتی نگاهش پر از عشق است وقتی در عميقترين نقطه چشمانش می شود دريا را پيدا کرد و در ساحل چشمانش به آرامش رسيد. رنگ چشمش مهم نيست وقتی در کنارش به آرامش خيال ميرسی و ميخواهی تمام دنيا در يک لحظه نگاه او تمام شود. هيچ چيز مهم نيست وقتی ايثار و عشق در نگاه او معنا پيدا کند. يک نگاه برايت تمام دنيا ميشود. نوشته شده در دوشنبه سی و یکم مرداد 1390ساعت 12:5 بعد از ظهر توسط فرناز| گر چه رفتی ولی ... رفتی و مرا با دلتنگی هایم تنها گذاشتی ! رفتی در فصلی که تنها امیدم خدا بود و ترانه و تو که دستهایت سایه بانی بود بر بی کسی های من ... تو که گمان می کردم از تبار آسمانی و دلتنگی هایم را در می یابی ... تو که گمان می کردم ساده ای و سادگی ام را باور داری ... و افسوس که حتی نمی خواستی هم قسم باشی ... افسوس رفتی ... ساده ، ساده مثل دلتنگی های من ... و حتی ساده مثل سادگی هایم ! من ماندم و یک عمر خاطره ... و حتی باور نکردم این بریدن را ... کاش کمی از آنچه که در باورم بودی ، در باورت خانه داشتم ! کاش می فهمیدی صداقتی را که در حرفم بود و در نگاهت نبود ... کاش می فهمیدی بی تو صدا تاب نمی آورد ... رفتی و گریه هایم را ندیدی ... و حتی نفهمیدی من تنها کسی بودم که ........... قصه به پایان رسید و من هنوز در این خیالم که چرا به تو دل بستم و چرا تو به این سادگی از من دل بریدی ؟!! ترانه ها یی که گرچه در نبود تو نوشته شد اما فقط و فقط مال تو بود که سادگی ام را باور نکردی! گناهت را می بخشم ! می بخشمت که از من دل بریدی و حتی ندیدی که بی تو چه بر سر این ترانه ها می آید ! ندیدی اشک هایی را که قطره قطره اش قصه ی من بود و بغضی که از هرچه بود از شادی نبود ! بغضی که به دست تو شکست و چشمانی که از رفتن تو غرق اشک شد و تو حتی به این اشکها اعتنا نکردی ! اعتنا نکردی به حرمت ترانه ها یی که تنها سهم من از چشمانت بود ! به حرمت آن شاخه ی گل سرخ که لای دفتر ترانه هایم خشک شد ! به حرمت قدمهایی که با هم در آن کوچه ی همیشگی زدیم ! تو حتی به التماس هایم هم اعتنا نکردی ! قصه به پایان رسید و من همچنان در خیال چشمان سیاه تو ام که ساده فریبم داد ! قصه به پایان رسید و من هنوز بی عشق تو از تمام رویا ها دلگیرم ! نوشته شده در جمعه بیست و هشتم مرداد 1390ساعت 1:10 بعد از ظهر توسط فرناز| 43 نظر | برای همیشه برگرد... امشب بغض تنهایی من دوباره می شکند ... چشمانم بس که باریده دیگر حتی تحمل نور مهتاب را ندارد ... آخ که چقدر تنهایم ... دل بیچاره ام بس که سنگ صبورم بوده خرد شده و انگشتانم بس که برایت نوشته خسته شده است ... رو به روی آینه نشسته ام آیا این منم ؟ شکسته .... پیر تنها.... تو با من چه کردی ؟ شاید این آخری زمزمه های دلتنگی ام باشد و دیگر هیچ نخواهم گفت .... اما منتظرم انتظار دیدن دوباره ی تو برای من زندگی دوباره ای است ... پس برگرد ... عاشقانه برگرد برای همیشه برگرد... نوشته شده در جمعه بیست و هشتم مرداد 1390ساعت 1:4 بعد از ظهر توسط فرناز| تنها تو... برایت چه بنویسم از مهری که در رودخانه ی قلبم جاریست یا از طوفان سهمگینی که در دلم غوغایی به پا کرده و از اوراق دفتری که سطر به سطرنام تو و عشق تو را در خود جای داده. "ای مهربانترین" دفترم صد برگ دارد و من هر صفحه اش را با نام تو و یاد تو پر کرده ام و سر انجام به تو٬زیباترین نکته هستی رسیده ام. نوشته شده در جمعه بیست و هشتم مرداد 1390ساعت 12:57 بعد از ظهر توسط فرناز| برای تویی که آرزوهایت آرزویم است برای تويی كه تنهايی هايم پر از ياد توست... برای تويی كه قلبم منزلگه عـــشـــق توست ... برای تويی كه احسا سم از آن وجود نازنين توست ... برای تويی كه تمام هستی ام در عشق تو غرق شد... برای تويی كه چشمانم هميشه به راه تو دوخته است... برای تويی كه مرا مجذوب قلب ناز و احساس پاك خود كردی... برای تويی كه وجودم را محو وجود نازنين خود كردی... برای تويی كه هر لحظه دوری ات برایم مثل یک قرن است.. ... تويی كه سـكوتـت سخت ترين شكنجه من است برای برای تويی كه قلبت پـا ك است ... برای تويی كه در عشق ، قـلبت چه بی باك است... برای تويی كه عـشقت معنای بودنم است... برای تويی كه عـشقت معنای بودنم است... برای تويی كه غمهایت معنای سوختنم است... برای تویی که آرزوهایت آرزویم است نوشته شده در چهارشنبه بیست و ششم مرداد 1390ساعت 0:24 قبل از ظهر توسط فرناز| 20 نظر | امشب امشبم مثل خیلی شبای دیگه یه هاله ی اشک چشمامو پوشونده و یه نم بهاری گونه هامو تر کرده یه لکه بزرگ غم صفحه ی سفید ذهنم و به تاریکی کشونده و یه حسرت عمیق مدام توی سینه م چنگ می کشه حسرت روزای با تو بودن شبامو بی ستاره کرده و تصور روزای بی تو بودن از روزام یه شب خاکستری ساخته آره باورش سخته ولی باید باور کنم که بهار با تو بودن بالاخره خزون شده و عادت لمس دستات برای همیشه اسیر چمدونای خاک گرفته خاطرات شد چطور می شه نشست و دید و دم نزد وقتی که آرزوهات یکی یکی رنگ می بازن و زندگی سیاه قلمت کم رنگ و کم رنگ تر میشه منو ببخش اگه کم رنگم منو ببخش اگه هنوزم دوست دارم نوشته شده در چهارشنبه بیست و ششم مرداد 1390ساعت 0:23 قبل از ظهر توسط فرناز| چی می شد فراموشت کنم هميشه با بدست آوردن اون کسي که دوسش داري نمي توني صاحبش بشي گاهي وقتا لازم هست که ازش بگذري تا بتوني صاحبش بشي ،همه ما با اراده به دنيا با حيرت زندگي مي کنيم و با حسرت مي ميريم . اين است مفهومزندگي کردن پس هرگز به خاطر غم هايت گريه مکن و مگذار اين زمين پست شنونده آواي غمگين دلت باشد افسوس آن زمان که بايد دوست بداريم کوتاهي ميکنيم آن زمان که دوستمان دارند لجبازي ميکنيم و بعد ... براي آنچه از دست رفته آه مي کشيم نوشته شده در چهارشنبه بیست و ششم مرداد 1390ساعت 0:21 قبل از ظهر توسط فرناز| ..... خرابم نکن،عذابم نده،چرا اینهمه ســـرد ...بگو چی شده؟ یه حرفی بزن،نگاه کن به من...دارم خسته میشم جوابم بده نزار کم بشم! نخـــواه گُم بشم،یا حرف و حدیثای مردم بشم با احساس موندن به من جوون بده،نجاتم از این حال ویرون بده نذار دق کنم ،خسته شم، بشکنم، ببین چشممو...عاشقه...این منم! نگو دیر و دوره...نگو بی منی... داری با سکوتت منو میشکنی چی کار کردم این جوری دل سنگ شدی تو رویای عشقم چه بی رنگ شدی چی شد بی من از لحظه ها رَد شدی؟ چی شد خوب من اینقده بَد شدی؟ نذار آرزوهام هدر شه همین،منم دل دارم میشکنه پس ببین نذار پای دوست داشتنام خم بشه،نذار حس ما بیش از این کم بشه از اون صبر ما مونده یک تار مو،به جز حرف رفتن یه چیزی بگووو.. به چشمام نگاه کن پر از خواهشه،همه خواهشم از تو آرامشه... نوشته شده در یکشنبه بیست و سوم مرداد 1390ساعت 11:50 قبل از ظهر توسط فرناز| 25 نظر |
چهارشنبه 2 شهریور 1390 - 11:43:49 AM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم

آخرین مطالب


عشق


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

5330 بازدید

1 بازدید امروز

0 بازدید دیروز

1 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements